|
27 / 4 / 1393برچسب:smsعاشقانه,مطالب عاشقانه,مجموعه اشعار,شعر های عاشقانه, :: 22:10 :: نويسنده : ☼admin)suzy)
بهانه گیر زبان نفهم دلم را میگویم! آخر تو را، از کجا برایش بیاورم...!! . . .
حالم را پرسیدند:گفتم:رو به راهم اما هیچ کس نفهمید رو به کدام راه!! . . .
باران که میبارد دلم برایت تنگ میشود راه می افتم بدون چتر من بغض میکنم... آ سمان گریه!! . . .
خندیدن خوب است قهقه عالی ست گریستن آدم را آرام میکند اما... لعنت بر بغض . . .
جلوی بعضی از خاطره ها باید نوشت: اهسته یاد اوری شوید،خطر ریزش اشک . . .
حوا که بغض کند خداهم اگر برایش سیب بیاورد باز چیزی جز آغوش آدم ارامش نمیکند . . .
پروانه نیستم اما... سال هاست دورخودم میچرخم و می سوزم... رفتنت در من، شمعی روشن کرده است انگار! . . .
بگو... یکبار هم تو بگو دوستت دارم نترس... من اسمان را نگه داشتم که به زمین نیاید! . . .
مثل وقتی که عاشقت شدم، باران میبارد فکر کنم.. یکی دوباره عاشقت شده... . . .
یادت باشد... گذشته را اگر به دوش بکشی کمرت خم میشود... ولی اگر بگذاری زیر پات،قدت بلند تر میشود...! . . .
هرشب در رویای من ، قدم می نهی! بیدار که میشوم... چشم من از تو خالیست! دنیایم... درد میگیرد از این بیداری تنها اگر در رویای من می آیی، بگذار تا ابد بخوابم...!! . . .
خوش به حالشان!! خوش بحال اویی که وقتی در آغوشت آرام گرفت به او میگویی: قبل از تو،هیچ کس نبود در افکارم!! . . .
زندگی بهانه است... من هوا را به امید همنفسی باتو، تنفس میکنم... . . .
من مانده ام و یک ورق خالی بسوزانم تنهایی را یا ببوسم لب های خاطره را!! ... این جای خالی نبودنت را به رخم میکشند چه میدانند فرهادت شده ام؛باتمام زنانگی ام وچه شب هایی که خواب شیرینت را نمیبینم!! . . .
بگذار سکوت قانون زندگی من باشد وقتی واژه ها... درد را نمی فهمند!!! . . .
یعنی میشود روزی برسد که بیایی! مرا در آغوش بگیری... بخواهم گله کنم! بگویی هیـــــــس!! همه ی کابوس ها تمام شد! . . .
عطر تنت روی پیراهنت مانده امروز بوییدمش،عمیق عمیق و با هر نفس بغضم را سنگین تر کردم و به یاد آوردم که دیگر تنت سهم دیگریست و غمت سهم من...! . . .
موسیقی درونت را چه کسی مینوازد صدای سکوتش، تمام هستی ا را فرا گرفته است!! ارامتر سکوت کن... صدای بی تفاوتی هایت آزارم میدهد . . .
من از تمام آسمان یک ابر میخواهم و از تمام زمین یک خیابان را و از تمام تو... یک دست که قفل شود در دست های من!!! . . .
تو اگر میدانستی که چه زجری دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمی پرسیدی آه ای مرد چرا تنهایی . . .
نمیدانی چه زجری دارد آن موقع که از کابوس میبینم از خواب میپرم بی رمق نگاه میکنمبه تخت وباز"تو"نیستی که در آغوشم بکشی که سر را بگذاری روی سینه ی مردانه ات وآرام بگویی:همه چیز خواب بود نترس جان من... . . .
عشـــــق واســــــه یه زن وقتـــــیه کــــــه . . .
لطفا" به حرف نی نی گوش بدید!!!! نظرات شما عزیزان:
|